کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : آرمان صائمى     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

روى دیوارِ خرابه نـقش غربت مى‌كنم            ناخوشی‌ها را عزیزم! با تو قسمت مى‌كنم

نه غذایى و نه آبى و نه حتى جاىِ خواب            اینـچنـین هستم ولى بابا قـناعت مى‌كنم


بعدِ هر دُشنام از خولى و زجر و حرمله            مى‌نشینم گوشه‌اى با عمه صحبت مى‌كنم

دستِ دخترها كه در دستِ پدرها مى‌شود            در خودم سر مى‌بَرم؛ با خویش خلوت مى‌كنم

دخترانِ شام با من بى وفایـى مى‌كنـنـد            هر چقدر هم كه به آنها من محبت مى‌كنم

از تو دلگیرم پدر؛ من را ندیده رفته‌اى            لكنت من را ببخش بابا..جسارت مى‌كنم

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : میلاد حسنی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ارثـی ز یـاس طایـفـه بی‌شک نـداشتم            بـر پهـلـویـم اگـر گـل میـخک نـداشتم

بعد از تو هیچ شب به مدارا سحر نشد            بعـد از تو هـیـچ روز مبارک نـداشتم


لعنت به کعب نی، تو گواهی که هیچ وقت            پـیـراهـن کـبـود و مـشـبّـک نـداشـتـم

گفتند گوشواره ندارد چه دختری‌ست!            بابا به عُـجب باطـنـشان شک نـداشتم

با دخـتـران شـام اگـر حـرف مـی‌زدم            دست خودم نـبـود، عـروسک نـداشتم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

لعنت به کعب نی، تو گواهی که هیچ وقت            پـیـراهـنـی کـبـود و مشـبّـک نـداشـتم

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

انـگـار روح فـاطـمه در او دمیـده بود            آئـیـنـه‌ای کـه دیـده عــالـم نـدیـده بــود
هنـگـام خواب در بـغـل عـمه زیـنـبش            دخـتـر نـگـو بگـو ملکـی آرمـیـده بود


از هر طرف پدر به تماشاش می‌نشست            از بس که او به حضرت زهرا کشیده بود
یادش به خیر آن شب جشن سه سالگیش            بـابـا دو گـوشـواره زیـبـا خـریـده بـود
یـادش بـه خــیـر روز تـولـد بـرای او            زینب بـراش چـادر مشکـی بریـده بود
چادر به سر که کرد دل خانواده رفت            گـویـا که مهر در شبِ تیـره دمیـده بود
آورد سیـنـه ریـز قـشنـگـی عمو براش            خوشبخت تر ز او به خدا کس ندیده بود

بعد از پدر به سیـنـه او غـم سپرده شد
افسوس هر چه داشت به تاراج برده شد

حالا به روی خاک خـرابه فـتاده است            طفلی که بیش از همه زخمی جاده است
حالا نه گوشواره به گوش و نه سینه ریز            بر سیـنـه داغ خاطره‌ها را نـهاده است
در گـوش های دخـترک کوفه دیده بود            آن گـوشواره‌ها که پدر هدیه داده است
آن که به بوسۀ پدر از خواب می‌پریـد            کـارش به تازیـانـه و سیـلی فتاده است
ازبس گـرفته سیلی از او نـور دیده را            کـم سـو ترین سـتارۀ این خانـواده است
روزی غـزال خانـۀ ارباب بود و حال            زینب شده عصایش اگر ایـستاده است
او که هـمیـشه شانـه عـباس جـاش بود            در زیـر دست و پا چقـدر اوفتاده است

این غصه‌اش نبود که دشمن مرا زد است
تنـها غمش همین شده بابا نـیامده است

آنـقـدر گـوشۀ ویـرانـه روضه خـوانـد            آخر به بزم گـریـۀ خود شاه را کـشانـد
می‌خـواست از ادب بـرود پیـشـواز او            خود را کشان کشان طرف آن طبق رساند
تا که رسید دور پدر گشت و گشت و گشت            بر روی خویش لطمه زد نوحه خواند و خواند
فرشی نـداشت پهـن کـنـد پیـش پای او            سر را به روی زلف پریشان خود نشاند
آهـسـتـه و بــریـده بـریـده ســلام کـرد            این لکـنت از سیاهی شب یادگـار ماند
هر زخم را که دید نفس سخت تر کشید            هـنـگـام دیـدن لـب بـابـا نـفـس نـمـانـد
این لب هزار بار مرا بوسه داده است            این گفت و لب به روی لب یار جان فشاند

او رفت و هیچ وقت جدا از محن نـشد
مـثـل حـسیـن کـنـج خـرابه کـفـن نـشد

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : ناصر دودانگه نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

من پـیـر شدم عـمّه خـمید آخرِ عمری            در کنج خـرابه چه کـشید آخرِ عمری

جا داشت بمـیـریم که بـانـوی وقـارت            هـمراه سر و نیـزه دویـد آخرِ عـمری


اشکش وسط حلقه اشرار که می‌ریخت            عـباس به دادش نـرسـیـد آخر عمری

نـشنـیده بگـیر حرف دل دخـترکت را            در بزم شراب عـمه بُـرید آخرعمری

حق دارد اگر گریه کند بعد تو هرشب            چشمی‌که به جز روضه ندید آخر عمری

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

زنجیر به دست آمد و بی معجری‌اش دید            بی‌حـرمتی مـوی سـپـیـد آخـرِ عمری

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

کمی دلتنگم و دارم کمی با تو سخن بابا            بـبخـشم نیست در پـایم تـوان پا شدن بابا

نه مانده نا برای من نه نائی در نوای تو            کتک ها خورده‌ام بی‌حد نمانده جان به تن بابا


گلایه دارم از زجر و گلایه دارم از خولی            مرا زد پیش تو بابا تو را زد پیش من بابا

سحر در خواب خود دیدم برایم چادر آوردی            به جایش هدیه کردم من به تو یک پیرهن بابا

نمیخواهم کفن اصلأ چرا که دیشب از عمه            شنـیـدم بـوریا آخـر برایت شد کـفـن بابا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن افتادن حضرت رقیه از ناقه و دنبال او رفتن توسط زجر و ... حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

زدن‌هایش که جای خود چه دادی زد سرم آن شب            ندیدم مثل زجر اصلأ کسی را بد دهن بابا

شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

شاعر : امیرحسین آکار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

قـطره می‌آید درِ این خانه دریا می‌رود            کـور مـاد رزاد می‌آیـد مسـیـحا می‌رود

ابتدا معـراج هم پشت در این خانه بود            هر که بالا میرود بی‌شک از اینجا می‌رود


هر که آداب گـدایی را رعـایت می‌کند            خـشت هم باشد اگر تا به ثـریا می‌رود

گریه‌کن از آب در می‌آید آخـر عاقـبت            هـر که زیـر پـرچـم اُمّ ابـیـهـا مـی‌رود

لاجرم وقتی پسرها مثل حیدر می‌شوند            دختر این طایفه قطعاً به زهرا می‌رود

کربلا تفـسیر کوتاهی‌ست وقتی اکبری            بـا قـد رعـنـا می‌آیـد اربـاً اربـا می‌رود

خواهرى در کوفه بین خطبه ساکت می‌شود            قاری‌اش از منـبر نیزه که بالا می‌رود

بی گمان جام شراب از ترس رنگش می‌پرد            آن زمـانی که رقـیه سمت سـقا می‌رود

خواب های هر شبش تعبیر شد پایان کار            از خـرابه دخـترک هـمراه بابا می‌رود

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : مرضیه نعیم امینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : چهارپاره

بـعـد تو مـیـان شـعـلـه‌هـا و دود            گُـل‌های خـیـمه شدن یـاس کـبود
میـدانی بابا من از چی دلخـورم            ما بودیم، حرمله بود، عـمو نبود


دیگه از غـارت گـوشـواره نگـم            دیـگـه از درد گـوش پـاره نـگـم
حال و روز ربـابُ خودت ببـین            دیـگـه از غـارت گـهـواره نـگـم

شمع عـمرم داره سوسـو میـزنه            مـنـو هی دشـمـن بـد خـو میـزنه
حـرمـلـه خــبــر داره کـه سـیّـدم            لـگـدا شـو سـمت پـهـلـو مـیـزنـه

صـد دفـه جـانـم رسـیـده به لـبـم            بـعــد تـو پــائـیـن نــیـامـده تــبـم
دست به دیوار می‌گیرم تا پا بشم            هـمـیـن هم مـدیـون عـمـه زینـبم

شـبهـا ضرب سـیـلی افـطار منه            شـاهـدم این چـشـم‌های تـار مـنه
گوش اون دختری که زد منو رفت            ببین از رو نیـزه، گوشوار منه؟

هی بهـم میگـن: آخه تو دخـتری            کو بابات که اینطوری دربه دری؟
قـربان سرت برم، غـصه نخور            رو نـی‌اَم از هـمـه بـابـاها سری

اگه دشـمنت به ما خـارجی گفت            اگه از سیلی رو گونه گل شکفت
اگـه پـای نـیـزه مـا رو مـی‌زنـن            فـدای سرت، تو از نیزه نیـوفت

زنـدگی بـی‌تـو دیـگـه درد سـره            ایـن روزای مـن روزای آخــره
جـان نـمی‌دم بـابـا تا نـبـوسـمـت            خـرابـه مـنـتـظــرم، یـادت نــره

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

پدر تا شام رفتن با تو حیران کردنش با من            پریشان کردنش با تو پشیمان کردنش با من

اگر این شهر تاریک است من از آلِ خورشیدم            اگر شب پُر شده اینجا چراغان کردنش با من


به نیزه آیه خواندن با تو و تفسیر با زینب            به محمل خطبه‌ها با عمّه طوفان کردنش با من

همین‌ که پایِ من وا شد به کاخش با عمو گفتم            خیالت تخت از این کاخ ویران کردنش با من

به جانت کم نیاوردم به اَبرو خَم نیاوردم            اگر می‌خندد آن نامرد‌ گریان کردنش با من

من از این شهر و این ویران زیارتگاه می‌سازم            مزارم گنجِ شام است و نمایان کردنش با من

پدر در این سفر خیلی به عمه زحمتم اُفتاد            بجای من بگو با او که جبران کردنش با من

شنیدم که سراغت را رُباب از عمّه می‌گیرد            به گوشِ مادرم گفتم که مهمان کردنش با من

نمی‌آید به لب جانم سَرَم را تا نگیری تو            عزیزم دامنش با تو فقط جان کندنش با من

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

قبل از این بر تن تو برگ و بری بود پدر            قبل از این بر تن من بال و پری بود پدر

خواب بودم که تو رفتی، جگرم سوخت ولی            هـمـۀ غـصـۀ مـن بی‌خـبـری بـود پـدر


بعد‌ تو رفت به غارت همۀ حاصل من            بعد تو قسمت من خون جگری بود پدر

سایه‌ات بر سر نی سـایۀ روی سر من            سر تو بر نوک نیزه چه سری بود پدر

من کـه از شـام فـقـط خـاطـرۀ بـد دارم            سـفـر شام عـجـب بد سـفـری بـود پـدر

سر بـازار، سر کـوچه، سر هر گـذری            بعـد تو قـسـمت ما در به دری بود پدر

کوچه در کوچه، بیابان به بیابان تا شام            قــصـۀ آبــلــه و پـای پَــری بــود پـدر

من اگر زنده‌ام از معجزۀ زینب توست            هـمه جـا بر تن زارم سـپـری بـود پدر

به سر ما سرِ سرنیزۀ دشمن می‌خـورد            اگر از داغ تو چـشـمان تـری بود پـدر

مـاجـرایی شده پـیـدا شـدن این لـب تـو            نیمه شب، کاش که نورِ بصری بود پدر

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

من هـم شبـیـه مـادرم زهـرا به سختی            پا می‌شوم از جـای خود اما به سختی

بعد از سـر تو قـاتـلـت بـال مـرا چـیـد            پَـر می‌زنم از شـام عاشـورا به سختی


آرامشم بعد از تو دیگر رخت بربست            گفتم به خود می‌افتم از فردا به سختی

آب خـوشی پـائـین نـرفـتـه از گـلـویـم            من خون دل هم میخورم حتی به سختی

وَ نَحنُ مَثبورونَ مَطرودونَ...ای وای            قـومی نـیـفـتـاده‌ست مثل ما به سخـتی

با استـخـوانِ مـویه کـرده مـویه کـردم            خود را کشاندم در دل صحرا به سختی

خـورد و خـوراکـم شد لـگـد با تازیانه            روز رقـیـه شـب نـشـد الا به سـخـتـی

مـثل لـبان تـو تـن من هـم کـبـود است            یک جای سالم می‌شود پـیـدا به سختی

تـو روی نـی بـودی و من با تـاول پـا            سـویت قـدم بـرداشـتـم بـابـا به سخـتی

دامان خود را فرش راهت کردم از شوق            تا از طـبق برداشـتم سـر را به سختی

این حجم اشک و ناله و دلـتـنگی‌ام را            دارد تـحـمـل می‌کـنـد دنـیـا به سخـتی

پهـلـو به پهـلـو می‌شوم شـاید بخـوابـم            آنـگـونه که انـسـیةالـحـورا به سخـتـی

کـاری نـدارد از لـبت بـوسـه گـرفـتـن            من بوسه می‌گیرم ولی حالا به سختی

جان کـنـدن راحـت به طـفـل تو نیـامد            جان می‌کنم با این جراحت ها به سختی

غـسـالـه غـسـلم می‌دهـد امـا به اکـراه            غـسـاله غـسـلم می‌دهـد امـا به سخـتی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد

بیـش از همه دنبال انگـشت تو گـشـتم            در نیمه‌های شب تک و تنها به سختی

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : پوریا باقری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

به جز این درد که در قسمت بازو دارم            دو سه تا زخم در این گوشۀ ابـرو دارم

آنـقـدَر زد که هـمـین اول عُـمـری بـابـا            مثـل زهـرا شـده‌ام دست به پـهـلو دارم


برد سنجـاق سرم را وسـط کوچه کسی            در عوض لختۀ خون در دل گیسو دارم

بهـر اینکـه تو بـبـافی و مـرا نـاز کـنی            انـدکی جان پـدر در سر خـود مو دارم

و خلاصه… کـمری تا و تنی لـرزان و            دیـده‌ای تـار، از آن قـامـت دلـجـو دارم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان جعلی افتادن حضرت رقیه از ناقه و رفتن زجر به سراغ او .... حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

خـواب دیـدم که صـدای قـدم زجـر آمـد            خـــاطـــرات بـــدی از آمـــدن او دارم

آه، هر روز در این قـافـلـه لـرزیـدم بـا            غـصه‌هایی که از آن دلـقک بد گو دارم

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

پس از تو دام بلا قـسمت صنوبر شد            کـبـوترِ سرِ دوشت پـرید و‌ پـرپر شد

بجای نـاز کـشـیدن، کـشـید مـویـم را            کسی که بعد عمو شیر شد دلاور شد


تـمام راه به من نـان خـشک می‌دادند            زبس که دختر تو روزه داشت لاغر شد

صدا زدم ابـتـا! کعـب نی جوابم داد!            حریف من نشد و سیلی‌اش مکرر شد

شلـوغی سر بازار دخـترت را کشت            چه چشمهای بدی! عمه سوخت مضطر شد

لبـم فـدای لب تو! سـرم فـدای سـرت            که هرچه شد به من زار با تو بدتر شد

خبر بده به نجف! شام‌ را به‌هم ‌زده‌ام            نگـو رقـیـه! رقـیـه عـلـی دیـگـر شـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت حفظ بیشتر شأن اهل بیت و تشبیه نکردن آنان به حیوانات تغییر داده شد

پس از تو دام بلا قـسـمت کـبـوتر شد            کـبـوترِ سرِ دوشت پـرید و‌ پـرپر شد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان افتادن حضرت رقیه از ناقه و فرستادن زجر به دنبال ایشان و ... تغییر داده شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

صدا زدم ابتا! زجر زد بصورت من!            حریف من نشد و سیلی‌اش مکرر شد

شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

چـون نـهـادی که بـی‌گـزاره شـده            گــوش تــو بـی‌دلــیــل پــاره شـده

آخــریـن راه کـه شـده‌سـت فــرار            اول راه و، راهِ چـــــــاره شـــــده


بـی‌ عـلـی آنـقَـدَر سَـبُـک شـده کـه            لـفــظ گــهــواره گــاهــواره شــده

صورت از رنگ نه، که رنگ کبود            خود از این صورت استعاره شده

مــوی تـو بـا حــسـاب خـاکـسـتـر            کـهـکــشـانـی پُـر از سـتـاره شـده

گـوش‌هـایت دو بیت یک غـزلـنـد            غـــزلــی کـه چـهــار پــاره شــده

رو به پـائـین چـنان ‌کـشـیـده شـده            که خـود گــوش گــوشــواره شـده

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

سـرت به دامـن این شـاهـزاده افـتاده            ز فـرط غـصـه و غـم بی‌اراده افتاده

کنون که نوبت من شد پدر، دو دستانم            کــنــار رأس تـو بـی‌اسـتـفـاده افـتـاده


بیا سـؤال مکـن گـوشـواره‌ام چه شده            خـیال کن که شـبـی بـین جـاده افـتاده

بگو ترک ترک زخم صورتت از چیست؟            مگو به من که کمی خط ساده افتاده!

ز چرخ شکوه کنم، چون به ساربان گفتم:            کـه زیـر پــای ســواره پـیـاده افـتـاده

جواب داد: که ساکت شو خارجی! به رخم            ببـین که نقـش دو دست گـشاده افتاده

شـبـیـه مـادرت اول شـهـیـده‌ام بـابـا؟            گـمـان کـنـم بـه دل خـانــواده افـتـاده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد، اصلا شایسته و صحیح نیست که اهل بیت را شراب بدانیم.

سـرت به دامـن این شـاهـزاده افـتاده            به دسـت پـیـر خـرابـات بـاده افـتـاده

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر بابا

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تشنه بودم دشمنت فهمید و سقا را گرفت            کودکی ساحل نشین بودم که دریا را گرفت

با برادرها دلـم خوش بود اکـبر را زد و            از نگـاهم آن عزیزِ اربـاّ اربـا را گرفت


دید من گهواره جـنبان علی اصغـر شدم            تیر را در چله کرد و کودک ما را گرفت

کودکی هـای مرا طاقـت نـیـاورد آخـرش            پیـش چـشـمم داخل گـودال بابا را گرفت

روی خاک افتادی و تاریک شد بعد از تو دشت            از شب ما لذت خـورشید فردا را گرفت

پای نی با دیدنت خوش بودم اما برنتافت            نیزه را برداشت از من آن تماشا را گرفت

دیـد داری یـاد مـادر می کـنـی بـا دیـدنـم            از تو و از عمه زینب باز زهرا را گرفت

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر بابا

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بابا شکـست حرمت من، در طـفولـیت            از حـد گذشت غربت من، در طفولیت

پـیــریِ مـن بـرای هـمـه آشـکــار شـد            دیدی خـمـید قامت من در طـفـولـیـت؟


در شام، دخـترت به تمسخر گرفته شد            ای وای از خجالت من در طـفـولـیـت

دستان زجر بود بزرگ و عجیب نیست            تغـییر طرح صورت من در طفـولیت

گیسو که سوخت، شانه به دردی نمی خورد            شد شـانۀ تو حـسرت من در طـفـولیت

تو چوب خوردی و به لبم مشت می‌زدم            دارد دلـیـل، لـکـنت من در طـفـولـیـت

گـیرم که گوشواره خریدی، چه فـایده!            شد پـاره جـای زینت من، در طفولیت

این تکه معجری که هنوز است بر سرم            باشد گـواه عـصمـت من در طـفـولیت

کاخ یزید را به سرش می کنم خـراب            این است اوج قـدرت من در طفـولیت

: امتیاز
نقد و بررسی

کلمۀ ردیف در کلیۀ ابیات به جهت انطباق با روایات معتبر تغییر داده شد زیرا در روایات معتبر سن حضرت رقیه چهار سال ذکر شده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بابا شکست حرمت من، در سه سالگی            از حد گذشت غربت من، در سه سالگی

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر بابا

شاعر : محمد جواد پرچمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

سحرها تازیانه، خون دلْ شب خورده‌ام بابا           تشر از زجر و خولى موقع تب خورده‌ام بابا

لب تو خیزران خورد و لب من درد میگیرد           که من چوب وفادارى ازاین لب خورده‌ام بابا


مرتب شانه گیسویم نخورده هیچ عیبى نیست           ولى کعب نى و سیلى مرتب خورده‌ام بابا

غذاى سیر بعد ازتو نخورده عمه و من هم           همین یک لقمۀ نان را معذب خورده‌ام بابا

تو سنگ بى شمار از کوفه خوردى بر روى مرکب           منم اندازه تو پشت مرکب خورده‌ام بابا

نمی گردم جدا دیگر ز تو، حتی به جان دادن           قسم بر چادر خاکى زینب خورده‌ام بابا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع تغییر داده شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق و عربستان بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینبسلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

تماشا کن که پس میگیرم امشب روسرى ها را           قسم بر چادر خاکى زینب خورده‌ام بابا

دوبیتی های شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

شاعر : حسن ثابت جو نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : دوبیتی

چه سازم من به حالِ زارم عمه            از آن سیلی ببین بـیـمارم عمه

بگـو با بچـه‌هـای شهـر طعـنه            كه من بابای خوبی دارم عمه


******************

رقـیـه عـالـمی بـاشـد گـدایـش            تمامِ عـمـرِ من گـردد فـدایـش

خدا قـسمت کنی روزی ببـیـنم            ضریح کوچک امّا با صفایش

******************

دلم بی‌تـاب می‌بـیـنم پـدر جان            تو را نایـاب می‌بـینم پدر جان

بـرای دیــدن قــدری نــوازش            تو را در خواب می‌بینم پدرجان

******************

امان از دختری که خسته باشد            و قلب کوچکش بشکسته باشد

امان از دخـتـری، کنج خرابه            سری بر دامنش بنـشسته باشد

******************

چرا خون، هر دو لبهای تو بسته؟            و خاکستر به موهایت نشسته؟

کجا بودی پدر که غرق خونی؟            بگو پیشانی‌ات را کی شکسته؟

******************

به قـربان سرت ای نـور دیـده            یـتـیـمی همچو من عـالـم ندیده

سر و خاکستر و لبهای خونی            بگـو بابا سرت را كی بـریده؟

******************

روزگاری که بی تو سر می‌شد            دشمنِ خـیره، خیـره تر می‌شد

هر کجا قصد ضربه بر من داشت            عـمـه‌ام زودتـر سـپــر می‌شـد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

شاعر : حسن ثابت جو نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

بر طاق جنّان حك شده سیمای رقیه            خـورشـید اسـیـرِ رخِ زیـبای رقـیـه

مهـتاب كه شبهـا دل عـالـم بـربـاید            یـك نـور ز رخـسارِ دل آرای رقـیه


دل درحرمش سجده كنان حلقه به گوش است            چون منـتـظرِ بخـشـش فردای رقیه

گر هر دو جهان ابر شود اشك بریزد            یك قـطـره ز هـر آبـلـۀ پـای رقـیـه

هر کس نگـذارم به دلـم پای گذارد            زیرا كه حـریـم دلِ من جـای رقـیه

او راه رود اهلِ حـرم مستِ نظاره            اشـكِ پـدرش از قـد و بـالای رقـیـه

در عمر کمش آینۀ حضرت زهراست            این گونه شـباهـت غـم بـابـای رقـیه

با این كه غم كرب‌و‌بلا سخت گران است            سنگین‌تر از آن ناله و غم‌های رقیه

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

درعمر خود کمش آیینۀ حضرت زهرا            این گونه شـباهـت غـم بـابـای رقـیه

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها قبل از شهادت

شاعر : حسن ثابت جو نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دوای گـریـه به حـالم طبـابتی دارد            دلم به روضۀ امشب چه عادتی دارد

حضور دل، دل مضطر، و اشک دریایی            يقين كه فاطمه بر من عـنايتی دارد


ز دست خسته پَرِ چادرش نمی‌افـتد            به سـن کـوتـه‌ش اما نجـابـتـی دارد

مصیبتی به بلـندای دیدن سر نیست            وداع غـنـچۀ پـرپـر حـكـايـتی دارد

تمام عقدۀ ما سن و سال اين بي‌بي‌ست            مگر كه سيلي بر او حلاوتی دارد؟

دو چشم تار و کبودی صورت ماهش            ز شـرح سيـلی مـادر اشارتی دارد

به ساق پای شکسته، قسم به قدّ خم            كجا سه ساله چنين قد و قامتی دارد؟

دلم به لرزه درآمد خرابه غوغا شد            يزيد از این همه غم خواب راحتي دارد؟

رقیه سر به بغل ناگهان زمین افتاد            میـان ذکـر پـدر هـم عـبـارتی دارد

تـمـام صبـر رقـیـه، مـرا بـبـر بـابـا            مگر که این دل تنگم چه طاقتی دارد؟

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل  مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ سن واقعی حضرت رقیه در کتب معتبر ۴ سال ذکر شده است.  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مصیبتی به بلـندای دیدن سر نیست            وداع يـاس سه ساله حـكـايـتی دارد

به ساق پای شکسته، قسم به قدّ خم            كجا سه ساله چنين قد و قامتی دارد؟

تـمـام صبـر رقـیـه، مـرا بـبـر بـابـا            مگر که طفل سه ساله چه طاقتی دارد؟

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها قبل از شهادت

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

روزگاریست که با گریه هم آغوش شدم            در پـی آیـنـه‌ام؛ آیــنـه بـر دوش شـدم

هیچ کس از من آواره سراغی نگرفت            در خـرابـات غم انگار فـراموش شدم


به گمان همه از خستگی‌ام خوابم برد            غافل از آن که من از هجر تو بیهوش شدم

بین هر کوچه و هر طعنه‌ای و هر سیلی            هرکجا از تو خبر بود همه گوش شدم

آه فـریـاد رسـم شـد که طبـیـبـم بـرسد            تا زدم بوسه به لبهای تو خاموش شدم

: امتیاز